می آیی به اولین سطر ترانه سفر کنیم ؟
به هی خنده های همان شهریور دور !
به آسمان پر ستاره تابستان و تشنگی !
به بلوغ بادبادک و بی تابی تکرار !
به پنج شنبه های پاک کوچه گردی ...
کوچه نشین و کتاب ساز !
همیشه مرا به این نام می خواندی !
می گفتی شبیه پروانه ای هستم ،
که پیله پاره کودکی خود را رها نمی کند !
آنروزها ، آسمان بوسه آبی بود !
آب هم در کاسه سفال صداقتمان ،
طعم دیگری داشت !
تو غزل های قدیمی مرا بیشتر می پسندیدی !
ردیف تمام غزل ها ،
نام کوچک دختری از تبار گلها بود !
تو بانوی تمام غزل ها بودی
و من تنها شاعر شاد این حوالی اندوه !
همیشه می گفتم ،
کسی که برای اولین بار گفت :
« سنگ مفت و گنجشک مفت »
حتما" جیک جیک هیچ گنجشک کوچکی را نشنیده بود !
حالا ،
سنگ تمام ترانه های من مفت و
گنجشک شاد و شکار نشدنی چشمهای تو ،
آنسوی هزار فاصله سنگ انداز و دست و قلم !