سفارش تبلیغ
صبا ویژن
از روی دوستی نگریستن به چهره دانشمندعبادت است . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
برای دیدن من دلت را دیده کن دیدی که تنهایم
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» دکتر شریعتی مردی با اندیشه ناب ( سخن سوم )

عشق خوابگاه است و در آنجا محراب است 

عشق بستر است و در آنجا دریاست

عشق فراز بام است و در آنجا آسمان است

عشق آسمان است و در آنجا ملکوت است

عشق گرم شدن است و در آنجا گداختن است 

عشق خواستن است و در آنجا ... نمی دانم چیست ؟ نمی دانم چه بگویم؟

 کلمات را آنجا راه نمی دهند که بروند و ببینند وبرگردند و برایت حکایت کنند ... ای انسان ! ای که جز با پیام وحی , جز با کلمه الله به آن خلوت زیبای غیبی راه نداری !

دکتر شریعتی



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » محسن ( سه شنبه 92/5/1 :: ساعت 11:57 صبح )
»» دکتر شریعتی مردی با اندیشه ناب ( سخن دوم )

و هر روز او متولد میشود؛ عاشق می شود؛ مادر می شود؛ پیر می شود و میمیرد... و قرن هاست که او؛ عشق می کارد و کینه درو می کند چرا که در چین و شیارهای صورت مردش به جای گذشت زمان جوانی بر باد رفته اش را می بیند و در قدم های لرزان مردش؛ گام های شتابزده جوانی برای رفتن و درد های منقطع قلب مرد؛ سینه ای را به یاد می اورد که تهی از دل بوده و پیری مرد رفتن و فقط رفتن را در دل او زنده می کند...  و اینها همه کینه است که کاشته می شود در قلب مالامال از درد...! و این, رنج است

شریعتی



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » محسن ( سه شنبه 92/5/1 :: ساعت 11:51 صبح )
»» دکتر شریعتی مردی با اندیشه ناب( سخن اول)

زن عشق می کارد و کینه درو می کند... دیه اش نصف دیه توست و مجازات زنایش با تو برابر...  می تواند تنها یک همسر داشته باشد و تو مختار به داشتن چهار همسرهستی......  برای ازدواجش ــ در هر سنی ـ اجازه ولی لازم است و تو هر زمانی بخواهی به لطف قانونگذار میتوانی ازدواج کنی...  در محبسی به نام بکارت زندانی است و تو...  او کتک می خورد و تو محاکمه نمی شوی...او می زاید و تو برای فرزندش نام انتخاب می کنی...او درد می کشد و تو نگرانی که کودک دختر نباشد...  او بی خوابی می کشد و تو خواب حوریان بهشتی را می بینی...  او مادر می شود و همه جا می پرسند  نام  پدر ........




نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » محسن ( سه شنبه 92/5/1 :: ساعت 11:48 صبح )
»» گل زیبای من

روزی از روزها ،

شبی از شب ها ،

خواهم افتاد و خواهم مرد ،

اما می خواهم هر چه بیشتر بروم .

تا هرچه دورتر بیفتم ،

تا هرچه دیرتر بیفتم ،

هرچه دیرتر و دورتر بمیرم .

نمی خواهم حتی یک گام یا یک لحظه ،

پیش از آن که می توانسته ام بروم و بمانم ،

افتاده باشم و جان داده باشم ،

همین .

گل زیبای من



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » محسن ( یکشنبه 92/3/26 :: ساعت 2:50 عصر )
»» گل من

حرف هایی هست برای نگفتن

و ارزش عمیق هرکسی

به اندازه ی حرف هایی است که برای  نگفتن دارد .

و کتاب هایی نیز هست برای ننوشتن

و من اکنون رسیده ام به آغاز چنین کتابی

که باید قلم را بکنم و دفتر را پاره کنم

و جلدش را به صاحبش پس دهم

و خود به کلبه ی بی در و پنجره ای بخزم

و کتابی را  آغاز کنم که نباید نوشت .

گل من




نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » محسن ( یکشنبه 92/3/26 :: ساعت 2:44 عصر )
»» تو و خداوند نه تو و مردم

مردم اغلب بی انصاف ?بی منطق و خود محورند?ولی آنان را ببخش .

اگر مهربان باشی تو را به داشتن انگیزه های پنهان متهم می کنند ?ولی مهربان باش .

اگر موفق باشی دوستان دروغین ودشمنان حقیقی خواهی یافت?ولی موفق باش.

اگر شریف ودرستکار باشی فریبت می دهند ?ولی شریف و درستکار باش .

آنچه را در طول سالیان سال بنا نهاده ای شاید یک شبه ویران کنند ?ولی سازنده باش .

اگر به شادمانی و آرامش دست یابی حسادت می کنند ?ولی شادمان باش .

نیکی های درونت را فراموش می کنند ?ولی نیکوکار باش .

بهترین های خود را به دنیا ببخش حتی اگر هیچ گاه کافی نباشد.

ودر نهایت می بینی هر آنچه هست همواره میان تو و خداوند است نه میان تو و مردم



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » محسن ( یکشنبه 91/11/15 :: ساعت 1:13 عصر )
»» در فنای خویش بقا یافتن!

 
انسان فواره ای است که از قلب زمین عصیان می کند

و در این جستن شتابان و شورانگیزش ،

هر چه بشتر اوج می گیرد

بیشتر « پریشان و تردیدزده » می شود .

اندک اندک هیجانش آرام می گیرد

و بازگشت او را در انتهای راه انحنایی میافکند

که هم صعود است هم رجعت

فرار و بازگشت با هم در ستیزند

به آخرین قله ی رهایی که می رسد

ناگهان احساس می کند که در فضا معلق مانده است .

در برزخ میان زمین و اسمان بلاتکلیف و بی پناه نمیداند چه کند؟

از آنجا ، افق تا افق جهان را می نگرد که صحرای خلوت و بیابان حیرت است .

از رهایی اینچنین به بی سرانجام تنها ماندن

در چین و شکن های گیسوان مواج آب فرو می برد و

در عمق زمردین استخر زلال خویش می سازد و

با نفی خویش

در پیش چشمان آزاردهنده تنهایی در آغوش وصال خویشاوندی بودن

خویش را و ارامش می بخشد ،

خالی و ناپایدار و ارزانش را از « بودن » لبریز می کند ،

درونش از وجود موج می زند .

چه زیبا و عمیق است

این دیالکتیک صوفیانه ی وحدت وجود در فرهنگ سرشار  و…* شرق

در فنای خویش بقا یافتن!


  • خدایا دل مرا آنقدر صاف بگردان تا قبل از پایین آمدن دستم دعایم مستجاب گردد.


    نوشته های دیگران ()
    نویسنده متن فوق: » محسن ( یکشنبه 91/11/15 :: ساعت 1:1 عصر )
    »» طاقت فرساترین درد تنهایی است.

     
    حتی برای « طاقت فرسا » ترین دردها تنهائی است ،

     بی آشنا بودن است ،

    گنج بودن و در ویرانه ماندن است ،

     وطن پرست بودن و در غربت بودن است .

    عشق داشتن و زیبائی نیافتن است ،

     زیبا بودن و عشق نجستن است ،

    نیمه بودن است ناتمام زیستن است

    بی انتظار گشتن است ،

     چنگ بودن و نوازنده نداشتن است ،

    نوازنده بودن و چنگ نداشتن است

     متن بودن و خواننده نداشتن است

    در خلا زیستن است ،

    برای هیچ کس بودن است

    برای زنده بودن کسی نداشتن است

     بی ایمان بودن است

    بی بند و بی پیوند و آواره بودن است

     جهت نداشتن است

    دل به هیچ پیوندی نبستن است

    جان به هیچ پیمانی گرم نداشتن است .

    اینها درد های وحشی بود

    دردهای دل های بزرگ و روح های عالی

    چگونه انسان می تواند باشد و رنج نکشد ،

    باشد و دردمند نباشد ؟

    من به جای بی رنجی و بیدردی همیشه آرزو می کرده ام که خدا مرا به غصه ها و گرفتاری های پست و متوسط روزمره مبتلا نکند ، بکند اما روحم ، دلم ، احساسم را در سطحی که  این دست اندازهای پست را حس کند پایین نیاورد ، چه کسانی از چاله وله های راه رنج می برند و خسته می شوند و به ناله می آیند ؟ کسانی که می خزند بیشتر ، آنهایی که می روند کمتر ،آنها که می پرند هیچ



    نوشته های دیگران ()
    نویسنده متن فوق: » محسن ( یکشنبه 91/11/15 :: ساعت 12:59 عصر )
       1   2   3   4   5   >>   >
    »» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

    دکتر شریعتی مردی با اندیشه ناب ( سخن سوم )
    دکتر شریعتی مردی با اندیشه ناب ( سخن دوم )
    دکتر شریعتی مردی با اندیشه ناب( سخن اول)
    گل زیبای من
    گل من
    تو و خداوند نه تو و مردم
    در فنای خویش بقا یافتن!
    طاقت فرساترین درد تنهایی است.
    [عناوین آرشیوشده]

    >> بازدید امروز: 25
    >> بازدید دیروز: 11
    >> مجموع بازدیدها: 57953
    » درباره من

    برای دیدن من دلت را دیده کن دیدی که تنهایم
    محسن
    بنام خداوند خالق انسان ها به نام انسانها خالق غم ها به نام غمها به وجود آورنده ی اشک ها به نام اشک ها تشکیل دهنده ی قلب ها به نام قلب های ایجادگه عشق به نام عشق زیباترین خطای انسان تمام آنچه که فکر می کنم مال من است،‌ تقدیم شمایی که قلب هایتان را دوست دستها و دستنوشته هایم می دانید. سلام هم سایه ها، ‌سلام هم قلب ها،‌سلام به تویی که فکر می کنی می شود بهتر از این نوشت و سلام به تویی که فکر می کنی بهتر از این نمی شود. سلام به ناگفتنی هایی که با خودتان می آورید و بازپس می برید و سلام به حرفهای قشنگی که برایم جا می گذارید. دنیای کوچک من هم پر است از همان خیال های طلایی که هیچ وقت نمی شود فروخت، پر است از دریاهایی که با تمام کوچکی ، برای نشستن روی ساحلش و قدم زدن روی ماسه هایش به قدر کافی بزرگ است. من همیشه منتظرم تا مسافری آشنا بیاید تا دروغ پنداران ببینند که در دریاهای خیال هم ،‌ قایق هایی واقعی برای پارو زدن هست و روی درخت های احساس هم پرنده هایی هستند که فقط برای ایمان آورندگان آوازهای آشنا می خوانند... mohsenirani4217@yahoo.com

    » آرشیو مطالب
    آذر86-گنج اول
    آذر86-گنج دوم
    اثر منتشر نشده جلال آل احمد
    دی 86-گنج اول
    دی 86-گنج دوم
    بهمن 86-گنج اول
    اسفند86-گنج اول
    فروردین87-گنج اول
    پاییز 1387
    تابستان 1387
    بهار 1387
    زمستان 1386
    بهمن 91- گنج نو

    » لوگوی وبلاگ


    » لینک دوستان
    جم جمه
    عاشقان فیگو
    برای طرفداران فیگو
    دختری از جنس آسمان
    نتایج زنده مسابقات فوتبال
    دانلود نرم افزار
    خبرگزاری ایرنا
    خبرگزاری ورزش ایران
    سایت برنامه نود
    خبرکزاری دانشجویان
    باشگاه اینترمیلان ایتالیا
    مجموعه اسم های ایرانی
    همراه اول
    کدهای جاوا اسکریپت
    نهاد ها و ارگان های دولتی

    » صفحات اختصاصی

    » لوگوی لینک دوستان





    » وضعیت من در یاهو
    یــــاهـو
    » موسیقی وبلاگ

    » طراح قالب