سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و چون روز نهروان به کشتگان خوارج گذشت فرمود : ] بدا به حال شما ، آن که شما را فریفته گرداند زیانتان رساند . [ او را گفتند اى امیر مؤمنان که آنان را فریفت ؟ فرمود : ] شیطان گمراه کننده و نفس‏هاى به بدى فرمان دهنده ، آنان را فریفته آرزوها ساخت و راه را براى نافرمانى‏شان بپرداخت ، به پیروز کردن‏شان وعده کرد و به آتششان درآورد . [نهج البلاغه]
برای دیدن من دلت را دیده کن دیدی که تنهایم
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» برای تو می نویسم ....

 

برای تو می نویسم...

برای تویی که تنهایی هایم پر از یاد توست...

برای تویی که قلبم منزلگه عـــشـــق توست ...

برای تویی که احسا سم از آن وجود نازنین توست ...

برای تویی که تمام هستی ام در عشق تو غرق شد...

برای تویی که چشمانم همیشه به راه تو دوخته است...

برای تویی که مرا مجذوب قلب ناز و احساس پاک خود کردی...

برای تویی که وجودم را محو وجود نازنین خود کردی...

برای تویی که هر لحظه دوری ات برایم مثل یک قرن است...

... تویی که سـکوتـت سخت ترین شکنجه من است برای

برای تویی که قلبت پـا ک است ...

برای تویی که در عشق ، قـلبت چه بی باک است...

برای تویی که عـشقت معنای بودنم است...

برای تویی که عـشقت معنای بودنم است...

برای تویی که غمهایت معنای سوختنم است...

برای تویی که آرزوهایت آرزویم است...

 

love



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » محسن ( یکشنبه 86/11/28 :: ساعت 12:16 عصر )
»» لونا ( الهه ماه )

می نویسم از  قلب مهربانت از ان احساس پاکت

می نویسم از چشمان زیبایت ازنگاه پر از عشقت

با صداقت می نویسم نخستین عشقم تویی و با یکدلی می نویسم که با تو

تا اخرین لحظه خواهم ماند

با چشمان خیس می نویسم که خیلی مهرت در دلم نشسته و با بغض می نویسم

که مرا تنها نگذار عزیزم

می نویسم از ان حرفهای شیرینت و ان لحظه ی رویایی که من و تو در ان اشنا شدیم

و شیفته ی قلب های سرخ هم شدیم

ان چه که می نویسم حرف دل است و بس!

حرف دل عاشق و بی قرار من

می نویسم و فریاد می زنم

 

  

l....o.....n.....a



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » محسن ( پنج شنبه 86/11/25 :: ساعت 11:52 عصر )
»» دیدار

 ورنه این دنیا که ما دیدیم خندیدن نداشت

من از نهایت بی نهایت ها حرف می زنم......
از اوج زیستن ها
از غربت و تنهایی
گله مندم
از این که در سراسر ابعاد این شهر خاموش
تو نیستی و من هستم
و می بینم بودنت را بدون من!
به امید روزی که .....

.

.

.

.

.

.

.

.

.

چه انتظار بیهوده ایست این امید بی پایان من!؟

 

valentaine



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » محسن ( پنج شنبه 86/11/25 :: ساعت 11:43 عصر )
»» از اینجا نرو !!!

تورو به قیمت جونم به همین یه لقمه نونم

تورو به ماه آسمون به عاشقای بی­نشون

تورو به حرمت چشات به همه­ی مقدسات

تورو به خود خدا به هق هق شبونه­هات

قسمت میدم

قسمت میدم از عشقم نگذری

قسمت میدم که از اینجا نری

تو اگه بخوای

فقط با یک نگاه من برات خورشید رو آتیش می­زنم

یه روزی دلم اگه تورو نخواد من اون رو از توی سینه می کنم

تورو به خود خدا به تموم این شبا

تورو جون رازقی به نماز عاشقی

قسمت میدم

قسمت میدم از عشقم نگذری

قسمت میدم که از اینجا نری

 

 

love



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » محسن ( پنج شنبه 86/11/25 :: ساعت 11:36 عصر )
»» گل اطمینان

عشق فرمان داده که به توفکر کنم

.

روز وشب زیر لبم اسم تو را ذکر کنم

.

دوستم داشته باش دوستم داشته باش

.

من به آن می ارزم که تو به من تکیه کنی

.

گل اطمینان را تو به من هدیه کنی

.

من به آن می ارزم که در این قربانگاه تو

.

به دادم برسی تو نجاتم بدهی

.

از غم بی هم نفسی

.

تو به آن می ارزی که گریه بارانم را به تو تقدیم کنم

.

تو به آن می ارزی که اسیر تو شوم

.

و به یمن نفست آنقدر زنده بمانم تا که پیر تو شوم

.

دوستم داشته باش

                                           دوستم داشته باش.....!

 

love



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » محسن ( پنج شنبه 86/11/25 :: ساعت 11:33 عصر )
»» آه ! کفشهای کهنه من !

چه فایده دارد که به یاد بیارم ،
اهل کجای جهانم ؟
که بگویم ترا در کوچه های کدام شهر گم کردم !
از آب کدام رود نوشیدم !
در سایه کدام ابر خوابیدم
و کبوتر کدام آسمان ،
فضله بر شانه ام انداخت !
سرزمین من کفش های من است !
کفشهایی که هرگز ،
از حصار مهربان گربه ای خفته خارج نشدند !
گربه ای که دوستش دارم !
وقتی با نوازشم به خواب می رود !
وقتی با صدایم بیدار می شود !
وقتی خمیازه می کشد ،
گشنه می شود،
خود را به خواب می زند!
لهجه ام شبیه شوری آب دریاچه چیچست
و تلخی آب بندری دور ،
در جنوب بابونه است !
با تکرار نام تو دهانم را شیرین کنم !
با دنبال کردن خیال تو ،
راه خانه ام را پیدا کنم !
تنها به یاد آوردن نشانی توست ،
که به یاد می آورم ،
اهل کجای جهانم !

 

love



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » محسن ( پنج شنبه 86/11/11 :: ساعت 11:57 صبح )
»» برگردیم ؟

می آیی به اولین سطر ترانه سفر کنیم ؟
به هی خنده های همان شهریور دور !
به آسمان پر ستاره تابستان و تشنگی !
به بلوغ بادبادک و بی تابی تکرار !
به پنج شنبه های پاک کوچه گردی ...

کوچه نشین و کتاب ساز !
همیشه مرا به این نام می خواندی !
می گفتی شبیه پروانه ای هستم ،
که پیله پاره کودکی خود را رها نمی کند !
آنروزها ، آسمان بوسه آبی بود !
آب هم در کاسه سفال صداقتمان ،
طعم دیگری داشت !
تو غزل های قدیمی مرا بیشتر می پسندیدی !
ردیف تمام غزل ها ،
نام کوچک دختری از تبار گلها بود !
تو بانوی تمام غزل ها بودی
و من تنها شاعر شاد این حوالی اندوه !
همیشه می گفتم ،
کسی که برای اولین بار گفت :
« سنگ مفت و گنجشک مفت »
حتما" جیک جیک هیچ گنجشک کوچکی را نشنیده بود !
حالا ،
سنگ تمام ترانه های من مفت و
گنجشک شاد و شکار نشدنی چشمهای تو ،
آنسوی هزار فاصله سنگ انداز و دست و قلم !

  

l...o...n...a



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » محسن ( چهارشنبه 86/11/3 :: ساعت 7:40 عصر )
»» بهار اهل خیمه طراوت نگاته فرات تشنه کامی تو حسرته نواته

 

                                                           ای که قلبت غصه دار کربلاست       

خواهر اینجا دیار کربلاست

 

از همان روز سر آغاز سفر

دید? تو اشکبار کربلاســت

 

زینبا روح حسینت سالها

لحظه لحظه بی قرار کربلاست

 

کن تماشا خوب گلهای مرا

فصل گلچــین بهار کربلاست

 

این همان وادی قربانی ماست

مدفن ما شوره زار کربلاست

 

غربت شهر مدینه دیده ای

آن زمین هم از تبار کربلاست

 

باغهایی را که می آید نظر

لشکر حرّ در غبار کربلاست

 

این جوانان جملگی پرپر شدند

اکبرم هم جان نثار کربلاست

 

می رود اینجا همه سرها به نِی

رأس بر نِی پاسدار کربلاست

 

تو اسیر و جسم من در موج خون

آری این پایان کار کربلاست

 

غربت و خون آتش و ظلم و عطش

زینبم در انحصار کربلاست

 

زیر سمّ اسبهای کوفیان

سینه هامان خاکسار کربلاست

 

moharam



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » محسن ( چهارشنبه 86/10/26 :: ساعت 9:59 عصر )
»» نی لبک عشق

باز محرم رسید، دلم چه ماتمزده
کسی میان این دل، خیمه ماتم زده
باز محرم رسید، شدم چه حیران و مست
از این همه عاشقی، دوباره ام مست مست
باز محرم رسید، میکده ها وا شدند
تمام عاشقانت، واله و شیدا شدند
باز محرم رسید، این من و گریه هایم
رفع عطش می کند، فرات اشک هایی
باز محرم رسید، شهر سیه پوش توست
دل ، نگران رنج خواهر مظلوم توست
باز محرم رسید، مدرسه عشق باز
کلاس درس زینب، کار نموده آغاز
باز محرم رسید، وعده گه بیدلان
فصل جنون و مستی، صاحبِ صاحبدلان
باز محرم رسید، تا سحر آواره ام
میان میخانه ها، مستم و دیوانه ام
باز محرم رسید، عاشقی سوداگریست
گرمی بازار عشق، شور دل زینبیست

 

moharam



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » محسن ( یکشنبه 86/10/23 :: ساعت 9:35 عصر )
»» انتظار رنگین کمان

روزها به امید داشتن  فردایی صبر کردم
فردا نیامد و در گذر امروز ماندم
به عاقبت عمر رفته می نگرم
نه ،  امید باید زنده کنم

شب ها به امید دیدن قرص ماه نشستم
قرص ماه در شب ابری آمد
به خواب های ندیده شب چهارده می نگرم
نه ، خورشید و نور در راه است

به ابرهای سفید و سیاه می نگرم به امید آب
سیلاب گریه ابرها آمد
به رودهای وحشت زده کوچه می نگرم
نه ، رنگین کمان در راه است

به روزی در کنار تو بودن فکر می کنم
سایه جدایی از بر دل تو آمد
به خنده های اولین تو می نگرم
نه ، او حتما" می آید حتما"

 

رنگین کمان



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » محسن ( جمعه 86/10/21 :: ساعت 12:25 عصر )
<      1   2   3   4   5   >>   >
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

دکتر شریعتی مردی با اندیشه ناب ( سخن سوم )
دکتر شریعتی مردی با اندیشه ناب ( سخن دوم )
دکتر شریعتی مردی با اندیشه ناب( سخن اول)
گل زیبای من
گل من
تو و خداوند نه تو و مردم
در فنای خویش بقا یافتن!
طاقت فرساترین درد تنهایی است.
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 23
>> بازدید دیروز: 2
>> مجموع بازدیدها: 57839
» درباره من

برای دیدن من دلت را دیده کن دیدی که تنهایم
محسن
بنام خداوند خالق انسان ها به نام انسانها خالق غم ها به نام غمها به وجود آورنده ی اشک ها به نام اشک ها تشکیل دهنده ی قلب ها به نام قلب های ایجادگه عشق به نام عشق زیباترین خطای انسان تمام آنچه که فکر می کنم مال من است،‌ تقدیم شمایی که قلب هایتان را دوست دستها و دستنوشته هایم می دانید. سلام هم سایه ها، ‌سلام هم قلب ها،‌سلام به تویی که فکر می کنی می شود بهتر از این نوشت و سلام به تویی که فکر می کنی بهتر از این نمی شود. سلام به ناگفتنی هایی که با خودتان می آورید و بازپس می برید و سلام به حرفهای قشنگی که برایم جا می گذارید. دنیای کوچک من هم پر است از همان خیال های طلایی که هیچ وقت نمی شود فروخت، پر است از دریاهایی که با تمام کوچکی ، برای نشستن روی ساحلش و قدم زدن روی ماسه هایش به قدر کافی بزرگ است. من همیشه منتظرم تا مسافری آشنا بیاید تا دروغ پنداران ببینند که در دریاهای خیال هم ،‌ قایق هایی واقعی برای پارو زدن هست و روی درخت های احساس هم پرنده هایی هستند که فقط برای ایمان آورندگان آوازهای آشنا می خوانند... mohsenirani4217@yahoo.com

» آرشیو مطالب
آذر86-گنج اول
آذر86-گنج دوم
اثر منتشر نشده جلال آل احمد
دی 86-گنج اول
دی 86-گنج دوم
بهمن 86-گنج اول
اسفند86-گنج اول
فروردین87-گنج اول
پاییز 1387
تابستان 1387
بهار 1387
زمستان 1386
بهمن 91- گنج نو

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
جم جمه
عاشقان فیگو
برای طرفداران فیگو
دختری از جنس آسمان
نتایج زنده مسابقات فوتبال
دانلود نرم افزار
خبرگزاری ایرنا
خبرگزاری ورزش ایران
سایت برنامه نود
خبرکزاری دانشجویان
باشگاه اینترمیلان ایتالیا
مجموعه اسم های ایرانی
همراه اول
کدهای جاوا اسکریپت
نهاد ها و ارگان های دولتی

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان





» وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
» موسیقی وبلاگ

» طراح قالب